قند عسل یک ماهه شد
سلام پسرکم.. عشقممم.... عمرممم... مامان فدای اون چشای قشنگت بشه.. خیلی وقت بود وبلاگتو آپ نکردم ازت معذرت میخوام عروسکم.. واقعا وقتشو نداشتم و یه مدتی هم که خونه مامان جون اینا بودیم اینترنت نداشتم که آپ کنم. حالا اومدم با کلی خبر و عکس...
اول از همه باید از زردیت شروع کنم که هنوزم که هنوزه پوستت زرده و ما همچنان در حال مبارزه هستیم که زردیت از بین بره. خدا رو شکر خیلی خیلی بهتر شدی... چند بار بردیم ازت خون گرفتن که با گریه هات من میمردمو زنده میشدم. الهی من بمیرم و درد کشیدنتو نبینم...
اینجا تو بغل پسر عمو آرمین هستی و دایی امیر

فرداش روز تاسوعا خونه بودیم تا شبش که رفتیم مصلی ولی تو ماشین نشستیم که سرما نخوری ولی چون هوا بارونی بود از دسته هم خبری نبود و برگشتیم خونه...
روز عاشورا بعد از ناهاز قرار بود من و تو اولین سفر دو تاییمون رو بریم قزوین خونه مامان جون اینا ما هم آماده شدیم و حرکت کردیم.. توام هم عاشق ماشین سواری هستی و اصلا اذیت نکردی و همش خواب بودی...
خونه مامان جون خیلی بهت خوش گذشت چون مدام در حال ناز کردن واسشون بودی و همش قربون صدقت میرفتن.. مامان جون یک روز در میون میبردت حموم تا خوشمل بشی.. آخه شما همش موقع شیر خوردن ناز میکنی و شیر از گوشه لبت میریزه رو لباسا و گردنت و همش بوی شیر میدی...
چند تا از عکسات خونه مامان جون
پاهای خوشگل پسرم
قربون چشای نازت بشم مامانی
اینجام مامان جون برده بودت حموم
اینجام ازحموم اومدی و داری دلبری میکنی
و حالاااااااا تولد یک ماهگی پسر خوشگلممم
الهی 120 ساله بشی عشقممممممممم
قربون ژستت برم
خلاصه ما هم بعد کلی خوش گذرونی و مهمونی از خونه مامان جون اینا برگشتیم خونه خودمون
جدیدا وقتی باهات حرف میزنیم زل میزنی بهمون و نگامون میکنی گاهی هم یه لبخند ملیح تحویلمون میدی..
شبا اصلا نمیخوابی یا گریه میکنی یا در حال زور زدنی و انقد محکم زور میزنی که گاهی کبود میشی... خیلی سخته شب بیداری ولی وقتی چشای نازتو تو تاریکی شب میبینم میخوام برات بمیرم... تموم زندگیه منی پسرم...
همه رو وابسته خودت کردی عشقم مامان جون باباجون همش در حال زنگ و اس زدن هستن تا حالتو بپرسن و میگن دلشون برات لک زده...
سعی میکنم عادت های هر ماهتو اینجا برات بنویسم پسرم.. فعلا همینا یادم بود.. الانم داری گریه میکنی و گرسنه هستی و باید برم بهت شیر بدممم
دوستت دارم هستی منننننننننننننننننننننننننننننننننننن